پارت سی و پنجم

زمان ارسال : ۲۱۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

شبانه سربلند کرده او را نگریست زبانش بند آمده بود می‌خواست چیزی بگوید اما نمی‌توانست ریحان با صدایی خفه نالید:
_تو خواهرشی یا زنش؟ چطور ممکنه؟
آراز بازوی ریحان را گرفت او را بلند کرد و به سمت یزدان هول داد یزدان ریحان را قبل از اینکه به زمین بیفتد توی هوا در آغوش کشید. آراز با لحنی بدجنسانه به گونه‌ای که برای شبانه بسیار غریبه بود رو به یزدان گفت:
_ تنها دختری که می‌تونی ببر

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Syt

    00

    نویسنده جان سلام پارت این هفته رو نمیزاری!؟ پارت قبل کوتاه بود؛ من منتظر پارت جدیدم

    ۷ ماه پیش
  • Syt

    10

    عجب حالیه اصلا ادم نمیدونه مهراد واقعا رد داده یا اراز میخواد اینجوری وانمود کنه و مهراد و شبانه رو دور کنه! اراز واقعا دوست داره شبانه رو یا باباش ارازو هم گول زده؟! پارت یکم کوتاه بودا!

    ۷ ماه پیش
  • ساناز لرکی | نویسنده رمان

    فعلا دلم به نظرهایی که می‌ذاری گرمه... ممنونم ازت

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.